جنگ هورامی ها و عثمانی ها داستان کدخدا محمدمراد دزاوری(زاوری) 

ساخت وبلاگ

کدخدا محمدمراد دزاوری(زاوری) و رویداد سال (1293) شمسی در قراء لهون مابین مرز ایران و عثمانی که به صورت نثر ونظم  در (107) سال پیش مکتوب شده اما اشعار آن به لحاظ قافیه و ردیف و هجایی ناتمام اند

درسال 1293محمدمراد نام کدخدای قریه دزاور از قریه طویله که در راه نوسود واقع است به قصد آمدن به نوسود می گذرد ویک کاسه ماست در دست نوکر محمدمراد بوده که می خواسته به نوسود برای جعفر سلطان بیاورد سربازان عثمانی که در طویله ساخلو بوده اند ماست را از او می گیرند محمدمراد می‌گوید:ماست برای جعفر سلطان است سربازها بە جعفرسلطان فحش می‌دهند و کدخدا را سخت می‌زنند سپس کدخدا شکایت نزد جعفر سلطان می آورد و جعفر سلطان امر می‌کند آب دزاور را ببندند که به طویله نرود تا محصولات و باغهای آنها خشک شود ساکنین طویله هم آب را بر روی مردمان شوشمی می بندند در این حال ساکنان طویله برای بردن آب ازطویله به دزاور می آیند دزاوریها آنها را می‌زنند در اثر این زد وخورد نزاع کلی دست می دهد و اردوی نظامی از بغداد به طویله می آید، نوسود ودزاور را توپ بسته آتش می‌زنند.
آن باشی چاوش نظام
شین وِلای قایمقام
واتن قائم‌مقام تادیر زمانی
دینت بو زیاد وباایمانی
جعفر سلطان نام مامور ایران
سرحد طویله یکسر کرد ویران
قایمقام شی وحجرهٔ تلگراف
تلِ کیشا ولای سلطان رشاد
عرض کرد ای سلطان تا دیرزمانی
دینت بو زیاد وباایمانی
جعفر سلطان نام مامور ایران 
خاک گُل عمر یکسر کرد ویران
در دم تل فرماوه باشیخ برزان
بر بارو جه‌ بیخ تخت جعفر سان
جه موصل دولا تمام خیزیا 
بغزاش واتن کروم ای شالا
چن صندوق و یغدان برگ سور 
آویچ پر نقره موازو وزور
چن قازان فرخ نمک ریز کریان
اویچ پری پلو لُخ کریان
در دم ارکان نویسا بجعفر سلطان
بوبده دخالت پادشاه اسلام
دردم جعفرسان جواب نویسا بەارکان
تو بده دخالت به پادشاه ایران
پالت دان بپال دِمِر باشوه
نینی بەطماهون لاشوه
گرگ جه‌میش کی‌کردەن اندیش
اگر که مردی پا بنه وپیش
سیاهی لشکر نمیوبکار
چه یکنفر بو چه صدهزار

سپاس جە کاکەعەدنان مەعازی وەشەویس

قههموو ههورامانی...
ما را در سایت قههموو ههورامانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qalamohoramanio بازدید : 223 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 9:59